سادگورو: همه‌جا خیلی زیاد درباره‌ی «چاکرا» صحبت‌ می‌شود. به‌ ویژه در غرب، هر جا که بروید، «مراکز تنظیم چرخ» وجود دارد که ادعا می‌کنند هفت چاکرای شما را «تنظیم» می‌کنند. از استودیوهای یوگا گرفته تا ماساژ درمانگرها، این روزها همه درباره‌ی آن حرف می‌زنند. به یک مُد تبدیل شده است. اما با اینکه همه فقط درباره‌ی هفت چاکرا صحبت می‌کنند، در واقع ۱۱۴ چاکرا در بدن وجود دارد.

۷ چاکرا چه هستند؟

‫می‌توانید آن‌ها را ۱۱۴ نقطه‌ی اتصال یا تلاقی نادی‌ها در نظر بگیرید. نادی‌ها کانال‌های پرانا در کالبد انرژی هستند. این نقاط اتصال همیشه به شکل مثلث می‌باشند. به آنها چاکرا گفته‌ می‌شود زیرا مظهر حرکت از یک بُعد به بُعد دیگر هستند، و کلمه‌ی «چاکرا» به معنای «چرخ» یا «دایره» است. اما در واقع مثلث هستند.

این هفت بُعد است که عموماً ۷ چاکرا نامیده می‌شوند، و به ترتیب اساس هفت مکتب یوگا هستند.

از این ۱۱۴ چاکرا، دو چاکرا خارج از کالبد فیزیکی قرار دارد. از ۱۱۲ چاکرای باقی‌مانده، در واقع فقط روی ۱۰۸ تا می‌توان کار کرد، چهار مورد دیگر فقط به‌عنوان نتیجه‌ شکوفا می‌شوند. عدد ۱۰۸ در سیستم انسان تجلی پیدا کرده چون عدد مهمی در آفرینش منظومه‌ی شمسی است. فاصله‌ی بین زمین و خورشید ۱۰۸ برابر قطر خورشید است. فاصله‌ی بین زمین و ماه ۱۰۸ برابر قطر ماه است. قطر خورشید ۱۰۸ برابر قطر زمین است. و بنابراین، ۱۰۸ در انواع تمرینات معنوی عدد مهمی می‌باشد.

از این ۱۱۴ چاکرا، دو چاکرا خارج از کالبد فیزیکی قرار دارد. از ۱۱۲ چاکرای باقی‌مانده، در واقع فقط روی ۱۰۸ تا می‌توان کار کرد، چهار مورد دیگر فقط به‌عنوان نتیجه‌ شکوفا می‌شوند.

‫این ۱۱۲ چاکرا خود را در هفت بُعد، با شانزده جنبه در هر بُعد، طبقه‌بندی می‌کنند. ‫به‌جای پرداختن به ۱۱۲ چاکرا، که عدد خیلی بزرگی برای بسیاری از افراد است، به‌خاطر این هفت دسته‌بندی یا هفت بُعد، عموماً، فقط درباره‌ی هفت مورد صحبت شده است. این هفت بُعد هستند که عموماً هفت چاکرا نامیده می‌شوند، که به ترتیب اساس هفت مکتب یوگا می‌باشند.

از ۱۱۲ به ۷ چاکرا

‫برای اینکه انسانی زندگی جسمانی و اجتماعی کاملی داشته باشد، نیاز دارد که فقط ۲۱ چاکرای بدنش فعال باشند. این بیست و یک چاکرا نیز با عدد هفت در ارتباط هستند. به‌خاطر سه بُعد انرژی، پینگالا، ایدا و سوشومنا، هفت مجموعه وجود دارد، هر‌کدام با سه چاکرا که به‌صورت واحد عمل می‌کنند. پس اگر بیست و یک چاکرا فعال باشند، از نظر فیزیکی، روانی و احساسی، کامل خواهید بود. اما از نظر انرژی، معیوب هستید.

‫برای اینکه انسانی زندگی جسمانی و اجتماعی کاملی داشته باشد، نیاز دارد که فقط ۲۱ چاکرای بدنش فعال باشند. این بیست و یک چاکرا نیز با عدد هفت در ارتباط هستند.

اگر بخواهیم ابعاد دیگر به یک واقعیت زنده تبدیل شوند، بقیه‌ی چاکراها باید فعال شوند. هوش باید با انرژی تقویت شود. در غیر اینصورت، هوشی که در خواب است مثل این است که وجود نداشته باشد. کامپیوتری که روشن نمی‌شود سودش به اندازه‌ی یک تخته‌سنگ است. درباره‌ی سیستم انسان نیز به همین شکل است. این یک ابر کامپیوتر است، اما بیشتر مردم آن را فقط در حد بقا به کار می‌گیرند.

‫اگر بیست و یک چاکرا فعال باشند، از نظر فیزیکی، روانی و احساسی، کامل خواهید بود. اما از نظر انرژی، معیوب هستید.

اگر چیزی بیشتر از آنچه سیستم انسان قادر است، باید اتفاق بیفتد، به فعال‌سازی نیاز دارد. هاتا یوگا آن تمرینی است که کل سیستم را فعال می‌کند. متأسفانه، مردم فکر می‌کنند هاتا یوگا یک ورزش یا نوعی رژیم سلامتی است. یوگا هرگز روی درمان چیزی تمرکز نمی‌کند. ما فقط به این توجه داریم که این سیستم فیزیکی چطور می‌تواند تکامل یافته شود. اگر تکامل یابد، همه‌چیز عالی خواهد بود. چیزی را فعال خواهد کرد که به هر حال به خودی خود باعث یک فرایند درمانی خواهد شد.

مکان و اسم ۷ چاکرا

هفت چاکرای اصلی با نام‌های مولادهارا، که در پرنیوم، فضای بین مقعد و دستگاه تناسلی قرار دارد؛ سوادیستانا، که درست در بالای دستگاه تناسلی قرار دارد؛ مانیپوراکا، که درست زیر ناف است؛ آناهاتا، که درست زیر محل تلاقی قفسه سینه است؛ ویشودهی، که در گودی گلو قرار دارد؛ آجنا، که بین ابروهاست؛ و ساهاسرارا، که براهماراندرا هم نامیده شده، در بالای سراست، جایی که وقتی کودک به دنیا می‌آید، یک نقطه‌ی نرم وجود دارد.

چاکراها بیش از یک بُعد دارند. یک بُعد، وجود فیزیکی آنها است، اما یک بُعد معنوی هم دارند.

می‌توانیم درباره‌ی مراکز انرژیِ پایین‌تر و بالاتر صحبت کنیم، اما چنین زبانی اغلب و به سادگی سوء تعبیر می‌شود. مثل مقایسه‌ی پِی ساختمان با سقف است. سقف نسبت به پِی‌ برتری‌ای ندارد. پِی‌ ساختمان برای ساختمان اساسی‌تر از سقف است. کیفیت، طول‌عمر، ثبات و امنیت ساختمان تا حد زیادی به پِی‌ بستگی دارد تا سقف. اما در زبان، سقف بالاتر، و پِی پایین‌تر است.

اگر انرژی‌های شما در مولادهارا غالب باشند، آنگاه غذا و خواب غالب‌ترین عوامل در زندگی شما خواهند بود.

اگر انرژی‌های شما در مولادهارا غالب باشند، آنگاه غذا و خواب غالب‌ترین عوامل در زندگی شما خواهند بود. چاکراها بیش از یک بُعد دارند. یک بُعد، وجود فیزیکی آنها است، اما یک بُعد معنوی هم دارند. این یعنی کاملاً می‌توانند متحول شوند. برای مثال، اگر نوع درستی از آگاهی را ایجاد کنید، همان مولادهارایی که هوس غذا و خواب می‌کند، می‌تواند کاملاً از فرایند غذا و خواب آزاد شود.

جنبه‌های لطیف‌تر ۷ چاکرا در بدن

این چاکراها در بدن تجلی دارند. و همچنین تجلی لطیف‌تری هم دارند. این تجلی‌ها کشِتراها نامیده می‌شوند. کشِترا یعنی مکانی که کسی در آنجا اقامت دارد. شاید در دفتر‌کارتان باشید، اما اقامت شما جای دیگری است. به همین ترتیب، کشِتراهایی وجود دارند که خارجی هستند، به نام باهیا کشِترا، و داخلی‌هایی وجود دارند به نام آنتار کشِترا. یک خانه وجود دارد و یک خانه‌ی تعطیلات!

این چاکراها در بدن تجلی دارند. و همچنین تجلی لطیف‌تری هم دارند. این تجلی‌ها کِشتراها نامیده می‌شوند.

وقتی در خانه هستید، یک جور هستید. عموماً، زندگی و زمان شما صرف امور پیش‌پاافتاده می‌شود. بیشتر زمان شما صرف آشپزی، تمیزکاری، تعمیر و نگهداری وسایل می‌شود. وقتی به خانه‌ی تعطیلاتتان می‌روید، با اینکه آشپزی، تمیزکاری و تمام کارهای دیگر وجود دارند، تمامی شما صرف امور پیش‌پاافتاده نمی‌شود . این زندگی پرشورتری است.

یک خانه‌ی تعطیلات در کوهستان، وجود پرنشاط‌تری دارد، با اینکه ممکن است از نظر فیزیکی دشوارتر از بودن در خانه باشد. بودن در خانه راحت‌تر است. بسیاری از مردم تسلیم شده‌اند و فقط در خانه می‌مانند چون راحت‌تر است. اما دلیل اینکه چرا به خانه‌ی دیگری دور از خانه‌ی خودتان رفتید این است که هنوز می‌خواهید راحتی یک خانه را داشته باشید، نمی‌خواهید در هتل اقامت کنید، اما می‌خواهید وجود پرنشاط تری داشته باشید. خالق برای همه‌ی اینها تدارک دیده است. می‌توانید در آنتار کشِترا، نه چندان سرزنده و فقط در خواب باشید، یا می‌توانید در باهیا کشِترا باشید. هر وقت بخواهید به خانه برگردید، مشکلی نیست، همیشه می‌توانید برگردید.

چاکرای دوم، سوادهیستانا است. اگر انرژی‌های شما در سوادیستانا غالب باشند، لذتها در زندگی‌تان حاکم خواهند بود.

چاکراها بیش از یک بُعد دارند. یک بُعد، وجود فیزیکی آنها است، اما یک بُعد معنوی هم دارند. این یعنی کاملاً می‌توانند متحول شوند. برای مثال، اگر انرژی‌های شما در مولادهارا برجسته باشند، آنگاه غذا و خواب غالب‌ترین عوامل در زندگی شما خواهند بود. اما اگر نوع درستی از آگاهی را ایجاد کنید، همان مولادهارایی که هوس غذا و خواب را دارد، می‌تواند کاملاً از فرایند غذا و خواب آزاد شود.

چاکرای دوم سوادیستانا است. اگر انرژی‌های شما در سوادیستانا غالب باشند، لذتها در زندگی‌تان حاکم خواهند بود - به دنبال لذتها هستید، به روشهای بسیاری از هستی فیزیکی لذت می برید. اگر انرژی‌های شما در مانیپوراکا غالب باشند، عمل‌گرا هستید، کارهای زیادی می‌توانید در جهان انجام دهید. اگر انرژی‌های شما در آناهاتا غالب باشند، فرد بسیار خلاقی هستید. اگر انرژی‌های شما در ویشودهی غالب باشند، بسیار قدرتمند می‌شوید. اگر انرژی‌های شما در آجنا غالب باشند یا اگر به آجنا دست یابید، آنگاه از نظر ذهنی، به ادراک رسیده‌اید. ادراک ذهنی به شما آرامش می دهد. از نظر تجربی هنوز اتفاق نیفتاده است اما ادراک ذهنی به شما روی آورده‌است، که حالت خاصی از آرامش و ثبات را در درونتان ایجاد می‌کند فارغ از آنچه بیرون از شما رخ می‌دهد. و هنگامی که انرژی‌هایتان به ساهاسرارا برسند، به‌سادگی در حالت وجد دیوانه‌واری قرار می‌گیرید! هیچ محرک بیرونی وجود ندارد، مطلقاً هیچ دلیلی وجود ندارد، اما شما واقعاً در حالت وجد و سرمستی هستید زیرا انرژی‌ها به نقطه‌ی اوج خاصی رسیده‌اند.

۷ چاکرا، ۷ سطح شدت

اساساً، هر مسیر معنوی را می‌توان سفری از مولادهارا به ساهاسرارا توصیف کرد. این سفر، تکاملی است از یک بُعد به بُعد دیگر؛ این‌ها فقط هفت سطح متفاوت از شدت هستند.

اساساً، هر مسیر معنوی را می‌توان سفری از مولادهارا به ساهاسرارا توصیف کرد.

برای حرکت دادن انرژی‌هایتان از مولادهارا به آجنا، فرایندهای معنوی بسیار و چندین روش وجود دارد، اما برای رفتن از آجنا به ساهاسرارا، هیچ مسیری وجود ندارد. هیچ راه مشخصی وجود ندارد. شخص یا باید بپرد یا درون یک گودال بی‌انتها بیفتد. به این «سقوط رو به بالا» گفته می‌شود.

در یوگا، گفته می‌شود اگر به سقوط رو به بالا تمایل نداشته باشید، به آنجا نخواهید رسید. به همین دلیل بسیاری از افرادِ به اصطلاح معنوی به این نتیجه رسیده‌اند که آرامش بالاترین امکان است - چون در آجنا گیر کرده‌اند. آرامش بالاترین امکان نیست. شما می‌توانید به وجد بیایید، چنان وجدی که کل دنیا در درک و تجربه‌ی شما به یک شوخی بزرگ تبدیل می‌شود. هر چیزی که برای همه کاملاً جدی‌ست برای شما فقط یک شوخی‌ست.

برای حرکت دادن انرژی‌هایتان از مولادهارا به آجنا، فرایندهای معنوی بسیار و چندین روش وجود دارد، اما برای رفتن از آجنا به ساهاسرارا، هیچ مسیری وجود ندارد.

اما افراد می‌آیند و برای مدت طولانی در آجنا متوقف می‌شوند، فقط برای اینکه ذهنشان را آماده‌ی پرش کنند. به همین دلیل در سنتهای معنوی، همیشه تأکید بسیار زیادی روی رابطه‌ی گورو-شیشیا، رابطه‌ی استاد-شاگرد وجود دارد. دلیلش فقط این است که اگر بخواهید این پرش را انجام دهید، باید اعتماد عمیقی به استاد داشته باشید. ٪۹۹/۹۹ افراد به اعتماد نیاز دارند، در غیر این صورت نمی‌توانند بپرند. به همین دلیل تأکید بسیار زیادی روی این رابطه شده است، چون بدون اعتماد، شخص هرگز آن پرش را انجام نمی‌دهد.

تشخیص و عقل

این هفت چاکرا یا هفت بُعد فلسفه نیستند، بلکه کمی دسته‌بندی هستند. اساساً، هر دسته‌بندی‌ای درباره‌ی زندگی اشتباه است، اما این دسته‌بندی به‌خاطر درک کردن انجام شده‌است. هفت چاکرا را نباید به‌عنوان هفت بخش درک کرد. زندگی به‌عنوان یک کل بزرگ در حال رخ دادن است. اما عقل نیاز به دسته‌بندی دارد. بدون دسته‌بندی، عقل شما نمی‌تواند درک کند. ذات عقل، تمیز دادن است. بدون توانایی تمیز دادن، عقل شما یک تکه دستگاه بی‌مصرف است.

روشن‌بینی یعنی از درون روشن هستید، بنابراین نمی‌توانید هیچ‌جایی، تاریکی ببینید.

تشخیص، ابزار بسیار مهمی برای بقا در دنیاست، اما اگر می‌خواهید کیهان را ببلعید، که یعنی، می‌خواهید کیهان بخشی از شما شود یا در شما ناپدید گردد، اصلاً چیز خوبی نیست. اگر اهل تمیز هستید، دوست دارید کدام سیاره را کنار بگذارید؟ تمیز درباره‌ی این است که چه‌چیزی را می‌خواهید و چه‌چیزی را نمی‌خواهید، چه‌چیزی را دوست دارید و چه‌چیزی را دوست ندارید؛ چه‌چیز خوب و چه‌چیز بد است؛ چه‌چیز بالا و چه‌چیز پایین است؛ چه‌چیز خیر و چه‌چیز شر است.

روشن‌بینی زمانیست که همه‌چیز را طوری روشن می‌کنید که همه‌چیز در نظر شما یکسان به نظر می‌رسد. نمی‌خواهید چیزی را تمیز دهید. روشنایی و تاریکی،  برای شما تجربه‌ی یکسانی هستند. هیچ ترجیحی برایتان وجود ندارد. روشن‌بینی یعنی از درون روشن هستید، بنابراین نمی‌توانید هیچ‌جایی، تاریکی ببینید.

فراسوی رنگ

ما در حال صحبت درباره‌ی یک بُعدِ بدون بُعد هستیم، ولی به‌خاطر عقل، دسته‌بندی انجام می‌دهیم. نباید برای خودتان جایگاه تعیین کنید، به معنای «من از نوع آناهاتا‌ هستم» یا «من از نوع ویشودهی‌ هستم،» مثل اینکه مردم می‌گویند «من آدم قهوه‌خوری هستم» یا «من آدم چای‌خوری هستم.» یا وقتی صبح از خواب بیدار می‌شوند می‌گویند: «من فرد صبحگاهی هستم.» موضوع کسب هویت کردن نیست. اگر می‌خواهید کارهای خاصی را انجام دهید، می‌توانید ویژگی‌های متفاوتی را تشخیص دهید. اما اگر می‌خواهید ذات هستی را بشناسید، بُعدی به نام وایراگیا یا وایراگا وجود دارد. «وای» یعنی فراتر و «راگا» یعنی رنگ. چیزی که فراسوی رنگ است، بی‌رنگ است. کلمه‌ی «بی‌رنگ» در انگلیسی مفهوم منفی دارد، مثل بدون زندگی بودن یا فاقد ارتعاش بودن، اما وایراگیا به آن مفهوم بی‌رنگ نیست.

ما درباره‌ی بی‌رنگ بودن به‌مفهوم فراتر از رنگ بودن صحبت می‌کنیم. آنچه که رنگی ندارد، شفاف است. شفافیت شما را قادر به دیدن می‌کند. این هوای بدون رنگ است که شما را حفظ می‌کند. فرض کنید هوا آبی می‌شد، دیگر نمی‌توانستید ببینید. شاید مدتی رنگ آبی در هوا را دوست داشته باشید، اما بعد می‌خواهید آبی را حذف کنید و دوباره ببینید. بی‌رنگ شدن، یا فراتر از رنگ بودن، یعنی دید واضحی داشتن. دید شما با رنگ‌ها کدر نشده است. چیزهای زیادی وجود دارد که با رنگشان به آنها اشاره می‌شود - مثلاً رودخانه‌ها - مثل نیل آبی، رودخانه‌ی زرد، یا رودخانه‌ی سرخ. این بدان معنا نیست که آب آبی، زرد یا قرمز است - خاکی که حمل می‌کند باعث می‌شود به رنگ خاصی دیده شود.

اگر فراتر از رنگ باشید، به خوبی با هر محیطی سازگار می‌شوید، چون خود شما بی‌رنگ و بدون ویژگی‌ هستید. حالا، اگر پس‌زمینه‌ی آبی وجود داشته باشد، آبی می‌شوید؛ اگر پس‌زمینه‌ی قرمز وجود داشته باشد، قرمز می‌شوید. هیچ‌کجا به‌عنوان مانع احساس نخواهید شد. در هر لحظه‌ با هر چیزی که هست کاملاً ادغام خواهید شد. بنابراین ما داریم درباره‌ی هفت بُِعد که مثل هفت رنگ هستند حرف می‌زنیم. شکست نور هیچ ایرادی ندارد، اما اگر تمام مدت در نوری شکسته‌شده باشید، دید تحریف‌شده‌ای از زندگی خواهید داشت.