شیوا، نمونه کامل زهد و زندگی خانوادگی
شیوا، آدییوگی، زاهدی سرسخت بود که برای به اشتراک گذاشتن دانستههایش با جهان و بنیان نهادن ستون دانشی که امروز بهعنوان یوگا شناخته میشود، زندگی خانوادگی را برگزید.

پس از تملق و چاپلوسی فراوان، بهنحوی او را به ازدواج با ساتی راضی کردند. پس از این ازدواج، او تا حدی زندگی خانوادگی را پیش گرفت. لحظاتی بود که او یک سرپرست خانواده بسیار مسئول بود؛ لحظاتی که مستی بیمسئولیت؛ لحظاتی که آنقدر خشمگین بود که میتوانست هستی را بسوزاند؛ و لحظاتی که آنقدر آرام و دلنشین بود که هستی را التیام میبخشید. او مدام در تغییر بود.
ساتی نتوانست او را کاملاً آنطور که جهان نیاز داشت، نگه دارد. سپس وقایع بهگونهای پیش رفت که او جسمش را رها کرد و شیوا دوباره زاهدی بسیار سرسخت شد، حتی سرسختتر و مصممتر از قبل. اکنون خطر زاهد شدن کل جهان حتی بیشتر شد و خدایان بسیار نگران شدند.
آنها میخواستند او را دوباره در دام ازدواج بیندازند. پس الهه مادر را پرستش کردند و از او خواستند به شکل پارواتی درآید. او بهعنوان پارواتی تنها با یک هدف در زندگیاش متولد شد - که بهنحوی با شیوا ازدواج کند. او بزرگ شد و به روشهای مختلف سعی کرد او را اغوا کند، اما فایدهای نداشت. سپس خدایان از کامادِوا استفاده کردند تا بهنحوی بر شیوا تأثیر بگذارد، و در لحظهای از نرم شدن، او دوباره وارد زندگی خانوادگی شد. از آن پس، او هر دو نقش زاهد و خانهدار را با هماهنگی و توازنی شگرف در درون خود، ایفا کرد.
شیوا شروع به آموزش دانش حقیقت وجود به پارواتی کرد. به شیوههایی بسیار صمیمی و دیوانهوار به او آموخت که چگونه حقیقت وجود را بشناسد. پارواتی به بالاترین سرمستی دست یافت. اما همانطور که همیشه برای هر کسی اتفاق میافتد، وقتی به اوج میرسی و به پایین نگاه میکنی، در ابتدا سرشار از سرور و شادمانی میشوی؛ اما بعد، شفقت بر تو غلبه میکند و میخواهی آن را با دیگران به اشتراک بگذاری. میخواهی ببینی که بهنحوی همه آن را داشته باشند.
چرا شیوا زندگی خانوادگی را در پیش گرفت
روز ماهاشیواراتری همان روزی است که شیوا و پارواتی با یکدیگر ازدواج کردند. آدییوگی زاهدی بود که وارستگی مطلقش در این روز به دنیای شور و اشتیاق قدم گذاشت، چراکه از گرفتار شدن هراسی نداشت؛ و این اشتیاق به وسیلهای برای به اشتراک گذاشتن ژرفای خرد و بینش او تبدیل شد.
پارواتی به جهان نگاه کرد و به شیوا گفت: «آنچه به من آموختهای واقعاً شگفتانگیز است، این باید به همه برسد. اما میبینم که با روشی که این دانش را به من آموختی، محال است بتوانی این دانش را به تمام جهان منتقل کنی. باید روش دیگری را برای انتقال به جهان ابداع کنی.» در این زمان بود که شیوا شروع به تبیین سیستم یوگا کرد. او هفت شاگرد را انتخاب کرد که اکنون بهعنوان ساپتاریشیها شناخته میشوند. از آن نقطه، یوگا به علمی برای درک خویشتن تبدیل شد، بسیار منظم و علمی شد تا بتواند به همه منتقل شود.
بدین ترتیب شیوا دو سیستم را ابداع کرد - تانترا و یوگا. او تانترا را به همسرش پارواتی آموخت. تانترا بسیار صمیمی است، فقط میتواند در گروههای بسیار کوچک افراد انجام شود، اما یوگا میتواند به گروههای بزرگی از مردم منتقل شود. برای دنیای اطراف ما مناسبتر است، بهویژه امروز. بنابراین حتی امروز شیوا بهعنوان اولین گوروی یوگا یا آدیگورو شناخته میشود.